لطیفه های توموری

به تومور ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه.

تومور تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. تومور می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه.

تومور تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل  مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول

دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! تومور از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ،

خودم ميرم!

تومور ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن.

تومور میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین.

تومور میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن  .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن.

تومور  زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین.

يه تومور به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ تومور مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما.

 يه دفعه پليس  (تومور)  را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... تومور ميگه بايد با اينها جمله بسازم .